هر که ، هر وقت ،حلقه بر در زد ، فکر کردم تویی که می آیی
توی کوچه ، نسیم اگر پر زد، فکر کردم تویی که می آیی
اشتیاقم برای دیدن تو ، به زمستان شبیه کرد مرا
تو بهاری که غنچه تا سر زد ، فکر کردم تویی که می آیی
پرو بالی اگر کبوتر زد ، فکر کردم تویی که می آیی
از تمام غریبه ها که "برایم " ، شعر و شیرینی و گل آوردند
هر که حرف از گلی معطر زد، فکر کردم تویی که می آیی
تازه اینها که هیچ ـ وقتی مرگ ، با سراسیمگیش ،در را کوفت
وا نشد در ... و ... او مکرر زد ، فکر کردم تویی که می آیی
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : جمعه 23 فروردين 1392
زمان : 15:36